پور سینا یا ابوعلی سینا یا Avicenna

دشمنان ابن سینا نهانگاه وی (خانه ابوغالب عطار) را نشان دادند و وی را یافتند و دستگیر کردند و به قلعه ای به نام فَردَجان فرستادند و در آنجا زندانى کردند. قلعه فردجان که همچنین برهان یا براهان (فراهان) نامیده مى شده است ، به گفته یاقوت (3/870) در 15 فرسنگى همدان در ناحیه جرّا قرار داشته و اکنون پردگان نامیده مى شود و در 110 کیلومتری راه میان همدان و اصفهان قرار دارد (نک: ابن اثیر، حوادث سال 421ق). ابن سینا 4 ماه را در آن قلعه سپری کرد. بنابر گزارش ابن اثیر، در نبردی که در 411ق /1020م میان سربازان کرد و ترک شمس الدوله در همدان در گرفته بود، تاج الملک سرکرده سربازان کرد بوده است (همو، حوادث سال 411ق). وی از علاءالدوله برای سرکوب سربازان ترک یاری خواست ، اما 3سال بعد، یعنى در 414ق / 1024م ، سَماءالدوله پسر شمس الدوله بروجرد را به محاصره درآورد و فرماندار آنجا فرهاد بن مرداویج از علاءالدوله یاری خواست و هر دو همدان را محاصره کردند، اما کمبود خواربار ایشان را ناچار به عقب نشینى کرد. سپس در نبردی با تاج الملک، علاءالدوله نخست به جرفاذقان (گلپایگان) عقب نشست ، باردیگر به همدان هجوم برد. در نبردی سماءالدوله شکست خورد و تسلیم شد. اما علاءالدوله مقدم وی را گرامى داشت و تاج الملک به همان قلعه فردجان پناه برد (همو، حوادث سال 414ق) سپس علاءالدوله همراه سماءالدوله به قلعه فردجان رفت و تاج الملک تسلیم شد. و آنگاه همه ایشان همراه ابن سینا به همدان بازگشتند و ابن سینا در خانه مردی علوی سکنى گزید و به نوشتن بقیه بخش «منطق » شفا پرداخت .

ما درباره نام این مرد علوی چیزی نمى دانیم، اما از سوی دیگر، ابن سینا در همدان رساله ادویه قلبیه خود را به مردی به نام شریف السعید ابوالحسین على بن حسین الحسنى تقدیم کرده است که چنانکه پیداست علوی بوده و احتمالا همان مرد باشد.

ابن سینا مدتى را در همدان گذرانید و تاج الملک در این میان وی را با مواعید زیبا سرگرم مى داشت. سپس ابن سینا تصمیم گرفت که همدان را به قصد اصفهان ترک کند. وی به همراهى شاگردش جوزجانى و دو برده، با لباس مبدل و در جامه صوفیان روانه شد و پس از تحمل سختیهای بسیار راه ، به جایى به نام طیران (یا طهران یا طَبَران) در نزدیکى اصفهان رسید. این محل اکنون یکى از روستاهای حومه اصفهان و در سمت شمال محله آب بخشان ، متصل به شهر است و بیدآباد و تیران (آهنگران) نام دارد. اصل نام آن از تیر فارسى به معنای سیاره عطارد با الف و نون نسبت است (همایى ، 241، حاشیه). دوستان ابن سینا و نیز یاران و ندیمان علاءالدوله که از آمدن ابن سینا آگاه شده بودند به پیشواز وی آمدند و جامه ها و مرکوبهای ویژه به همراه آوردند. وی در اصفهان در خانه مردی به نام عبدالله بن بى بى در محله ای به نام کوی گنبد فرود آمد. آن خانه اثاثه و فرش و وسایل کافى داشته است. از این هنگام به بعد (414ق /1023م ) دوران 14 ساله زندگى آرام و خلاق ابن سینا آغاز مى شود.

وی اکنون از نزدیکان و همنشینان علاءالدوله بود که مردی دانش دوست و دانشمند پرور به شمار مى رفت . شبهای جمعه مجلس منظاره ای در حضور وی تشکیل مى شد که ابن سینا و دانشمندان دیگر در آن شرکت مى کردند. ابن سینا در همه دانشها سرآمد ایشان بود. وی در اصفهان کتاب شفا را با نوشتن بخشهای «منطق »، «مجسطى»، «اُقلیدس»، «ریاضیات » و «موسیقى » به پایان رسانید، جز دو بخش «گیاهان » و «جانوران » (که آنها را هنگامى که علاءالدوله به شاپور خواست ، واقع در جنوب همدان و غرب اصفهان ، حمله کرد و ابن سینا نیز همراه وی بود، در میان راه نوشت ). کتاب النجاه نیز در همین سفر و در میان راه نوشته شده بود.
بنابر گزارش ابن اثیر، علاءالدوله چند بار به شاپور خواست حمله کرده بود، از جمله در سالهای 417ق /1026م و 421ق /1030م و 423ق / 1032م، اما از سوی دیگر جوزجانى مى گوید که ابن سینا هنگام به پایان رساندن کتاب شفا 40 ساله بوده است (ص 3). اکنون اگر سال تولد ابن سینا را 370ق بدانیم تاریخ پایان نوشتن شفا 410ق مى شود، مگر اینکه فرض کنیم که مقصود جوزجانى پایان بخشهای «نبات» و «حیوان» شفا بوده است که چنانکه اشاره شد، ابن سینا نوشتن آنها را در همراهى علاءالدوله در یکى از حمله های او به شاپور خواست، و احتمالاً در 421ق / 1030م در میان راه به پایان رسانده بوده است. ابن سینا کتاب الانصاف را نیز در اصفهان تألیف کرده بود، اما این کتاب در حمله سلطان مسعود غزنوی به اصفهان و تصرف آن از میان رفت . مسعود غزنوی (حک 421-432ق /1031- 1041م) در 421ق به اصفهان حمله کرد و شهر را به تصرف درآورد. سپاهیان وی ، پس از کشتار فراوان به تاراج اموال علاءالدوله و نیز خانه ابن سینا دست زدند و اموال و کتاب های وی را غارت کردند و سپس آنها را به شهر غزنه فرستادند.

ادامه مطلب در صفحه 7

امتیاز این مقاله

دیدگاهتان را بنویسید