تنهایی چیست؟ تنهایی به حالات روحی انسان که نتیجه اضطراب و جدایی و فراغ و عدم ارتباط است اطلاق میشود که میتواند زمینه ساز انزوا و افسردگی شود. نیاز انسان به ارتباط با دیگران به عنوان یک نیاز ذاتی مطرح میشود و یکی از عوامل اصلی نشاط و شادابی انسان به حضور در اجتماع و روابط دوستانه و خانوادگی باز میگردد. بنابراین نداشتن روابط اجتماعی خوشایند و احساس انزوا و تنهایی، تاثیر زیادی بر سلامت روانی و جسمانی انسان میگذارد. با این حال هـر فـردی در طـول زندگی خود، گاهی احساس تنهایی میکند، اما این تنهایی الزاما بـه مفهوم تنها بودن نیست. افراد میتوانند در طول روز با افراد زیادی سر و کار داشته باشند اما باز هم یک تنهایی عمیق و گسترده را تجربه کنند.
برخی تنهایی را به عنوان یکی از عواملی که سبب بیقراری و اضطراب میشود مطرح میکنند و در واقع گاهی احساس بی پناهی ناشی از تنهایی است که نگرانیهای ناشی از آن را به شکل اضطراب و بیقراری ابراز میکنند.
بی قراری در صورتی که منشاء جسمی نداشته باشد شرایط روحی خاصی است که برخی افراد میتوانند در مواردی مانند اضطراب و استرس و یا مشغولیت بیش از حد ذهن یا خستگی مزمن به عنوان نتیجه تاثیر آن ابراز کنند. گاهی تحت عنوان دل شوره و یا نگرانی و اضطراب از آن یاد میشود. اضطراب یک بیقراری درونی است که حکایت از ترس مبهم و وحشتی نامعین دارد آن چنانکه قرار و آرام انسان را تحت تاثیر قرار میدهد.
تنهایی یک حالت ذهـنـی ناخوشایند از احساس عدم رابطه با دیگران و گاهی بی پناهی و بدون پشتیبان بودن است. در موقع تـنهایی، احساس نیاز به تفاهم و همچنین اشتیاق به اشتراک احسـاسات و افـکار فرد با دیگران، بروز مینماید. به عبارت دیگر احساس تنهایی پاسخی پیچیده و عمدتاً ناخوشایند به انزوا یا کاستیهایی در ارتباط و زندگی اجتماعی است.
تنهایی یک وضعیت انفعالی است که آنرا به عنوان یک درد اجتماعی نیز توصیف میکنند و این احساس به افراد منزوی هشدار میدهد و آنان را به توسعه ارتباط و به اشتراک گذاشتن افکار و احساسات، ترغیب میکند.
تنهایی به معنای تنها بودن نیست اما تنهایی و تنها بودن، با یکدیگر رابطه دارند همچنین احساس تنهایی مساوی با تنها بودن نیست. هر شخصی معمولا زمانی را برای تنها بودن و پرداختن به مسایل شخصی خود در نظر میگیرد و در صورتی که این زمان محدود و معقول باشد باعث انزوا و از دست دادن شادابی او نمیشود. پس میتوان از تنها بودن خود لذت برد و پویایی آنرا حفظ کرد مخصوصا اگر منجر به اندیشه ورزی و یا برطرف نمودن تنگناهایی شود، در حالیکه معمولا تنهایی زمینه ساز پویایی و سازندگی نمیشود و لذت بخش نیست.
در دوران تنهایی لازم است که به انجام برخی کارهای فردی اقدام کرد و زندگی را مفرح و لذت بخش کرد. نمونهای از این فعالیتها عبارتند از: پیاده روی، کتاب خواندن، حضور در مراسم و جلسات مذهبی و علمی و ادبی، ورزش کردن در باشگاه و بسیاری موارد دیگر.
خصوصیات شخصیتی افراد در احساس تنهایی آنها تاثیر دارد که برخی از آنها بدین شرح:
اعتماد به نفس ضعیف یکی از خصوصیات مؤثر در احساس تنهایی است که بایستی با آن مقابله کرد.
همچنین ناتوانی در ادراک درست دیگران و عدم همدلی با آنها از عوامل مؤثر در تنهایی است.
تفکر و نگاه افراد در برخوردهای اجتماعی میتواند بصورت واگرا باشد که سبب انزوا میشود.
از موارد دیگری که میتواند زمینه ساز تنهایی باشد به کمرویی و خجالت کشیدن و یا نگرانی برای از دست دادن موقعیتهای اجتماعی میتوان اشاره کرد و شاید به تعبیر کلی تری ناتوانی در بکارگیری مهارتهای زندگی قابل ذکر باشد.
حرکت های بی هدف را میتوان به طی طریق بی مقصد یا رقابت برای رقابت توصیف کرد که ممکن است سرانجام پویا و پایداری نداشته و به حرکتهای انفعالی و احساس تنهایی ختم شود.
گاهی ورود به دروازه عشق و حکمت را به عنوان دریچه اندیشه ورزی و تفکر توصیف مینمایند. شاید این تعبیر قابل تامل باشد که عشق درمان درد است و درد از تنهایی بوجود میآید. بنابراین ورود به وادی عشق و حکمت میتواند سبب از بین رفتن احساس تنهایی میشود