دو راهی خانواده یا همسر

  • پیشگفتار

از زمانی که لباس سفید عروس یا کت و شلوار اتوکشیده دامادی را ‌پوشیدید، فقط یک چیز در ذهن داشتید. یک زندگی آرام و خوب با همسری که در رویاهای خود هزاران بار تصویرش را کشیده بودید. ‌می‌خواستید در دوران میانسالی و پیری هم‌ زبان و مونسی داشته باشید. فردی را می‌خواستید، تا در لحظه‌های تلخ و شیرین زندگی همچون کوهی پشت شما باشد. پس درست از لحظه ‌‌ی تصمیم ‌گیری برای گفتن بله، دلتان می‌خواست همسرتان از شما حمایت و پشتیبانی کند. خطاهای شما را ببخشد و در پیچ و خم زندگی مشترک دستتان را بگیرد و نگذارد که زمین بخورید. بدین‌ترتیب شما با نیاز به حمایت و احترام از طرف همسرتان زندگی زیر یک سقف را شروع نمودید. اما حال بیایید کمی با هم صادق باشیم. شما چه انتظاری از همسر یا یگانه حامی خود دارید؟ آیا می‌خواهید او جلوی همه، حتی پدر و مادرش به خاطر دفاع از شما بایستد یا خیر؟

دو راهی خانواده یا همسر
دو راهی خانواده یا همسر

 

  • در دو راهی انتخاب

برای رسیدن به پاسخ این سؤالات می‌نشینیم پای صحبت‌های نوشین؛ مهندس بیست و شش ساله‌ای که به دلیل علاقه به پیمان؛ هم ‌کلاسی‌ دوران دانشجویی‌ اش بار سفر بسته و راهی پایتخت شده است. البته بخت یارم است و نوشین برای دیدن خانواده‌اش آمده است مشهد. او که دو سالیست، آشیانه عشقش را در تهران روی ابرهای پر از دود بنا کرده است، در مورد حمایت از همسر در مقابل خانواده‌اش چنین می‌گوید: ‌خوشبختانه تا به حال در شرایطی جدی و خاصی قرار نگرفته ‌ام تا بخواهم از همسرم در برابر خانواده‌ ام دفاع کنم. دوری از شهر و خانواده‌ام، شاید یکی از دلایل این مسئله باشد. به قول معروف دوری و دوستی! اما برعکسش زیاد پیش آمده، که می‌توانید از همسرم بپرسید. خب، اما اگر مجبور می‌شدید طرف یکی از آن‌ها را بگیرید، از همسرتان حمایت می‌کردید یا خانواده‌‌ تان؟» نوشین ابروهایش را بالا می‌اندازد و می‌گوید: سؤال سختی است. گمان کنم کاملاً بستگی به موضوع اختلاف دارد. باید ببینم حق با کیست. اما… مکثی می‌کند و ادامه می‌دهد: اما در مجموع فکر می‌کنم در چنین مواقعی از خانواده‌ ام حمایت کنم. از این‌ که صادقانه جوابم را داده است، تشکر می‌کنم. سرش را تکان می‌دهد و بلافاصله می‌گوید: البته من همیشه در برابر دیگران از پیمان تعریف و حمایت می‌کنم. این کار به او اعتماد به نفس و حس خوبی می‌دهد و تأثیراین حمایت، بیشتر در جمع خانواده و ذهن اطرافیانم باقی می‌‌ماند.»

 

در این میان زمان را از دست نمی‌دهم و از آقا پیمان، که تازه از دیدار دوستان مشهدی دوران دانشجویی ‌اش برگشته است، در این مورد می‌پرسم. همان‌طور که نوشین گفته، او زیاد در بین دو راهی قرار گرفته است. پیمان به شرح یکی از این شرایط می‌پردازد: گاهی باید در مهمانی‌های خانوادگی که با اصرار خانواده ‌ام نیز همراه است، شرکت نماییم، در این مواقع اگر نوشین با من هماهنگ نباشد، در یک دوراهی رفتن و نرفتن قرار می‌گیرم و در اکثر موارد طبق خواسته همسرم عمل می‌کنم. با این حال تا امروز مورد سرزنش خانواده ‌ام قرار نگرفته‌ ام و رابطه‌ خانواده گیمان خدشه ‌دار نشده است. اما به یاد دارم یکی از اقوامم از خارج از کشور آمده بود و من برای همراهی با او یک برنامه تفریحی راه انداختم، ولی همسرم از آمدن با ما سر باز زد و پافشاری‌ هایم فایده‌ای نداشت. در این خصوص چون او دلیل منطقی برای نیامدن و بعد غضب بر من نداشت، حق را به خود و خانواده ‌ام دادم و از نوشین گله نمودم.» در آخر از پیمان هم می‌خواهم راحت نظرش را بگوید(همسر یا خانواده؟)، جواب می‌دهد: در بیشتر موارد طرف شخص خاصی را نمی‌گیرم و سعی در میانجیگری دارم.

 

  • طرفداری ای که نه سیخ بسوزد و نه کباب!

بعد از خداحافظی با آن‌ها، می‌روم سراغ خانواده‌ سمیرا و محسن. خانواده‌ای که دختر سه ساله‌ای نیز دارند و نزدیک به پنج سال از روز عروسیشان می‌گذرد. سمیرا دفتر خاطراتش را ورق می‌زند و می‌گوید: اوایل ازدواجمان، به خصوص در دوران عقد، بین عقاید و خواسته‌های همسرم و خانواده‌ام تعارض، زیاد پیش می‌آمد. در این میان ناچار می‌شدم طرف یکی از آن‌ها را بگیرم. معمولاً از محسن دفاع می‌نمودم و در غیابش با خانواده‌ام صحبت می‌کردم. بطور مثال همسرم اعتقاد داشت، نیازی به داشتن یک جهیزیه آنچنانی در شروع زندگی مشترک نیست، اما خانواده‌ام می‌خواستند همه‌چیز عالی باشد. در این زمان بود که مجبور شدم، مقابل خواسته خانواده ‌ام بایستم.

اگرچه با گذشت زمان و شناخت بیشتر خانواده‌ام از همسرم، این جور مسائل هم کمتر پیش می‌آمد، با این حال گاهی سر موضوعاتی، مانند تند رانندگی کردن، ولخرجی‌های گاه و بیگاهش یا تربیت فرزند، خانواده‌ام چیزهایی می‌گفتند، ولی من همواره طرف همسرم را می‌گرفتم، حتّی اگر او مقصر بود. البته خانواده‌ام در حضور محسن چیزی نمی‌گفتند. من هم هر جوری بود، سعی می‌کردم تا تعادل را برقرار کنم، که نه سیخ بسوزد و نه کباب. اما راستش در این میان گاهی خودم بدجوری کباب می‌شدم! رو به سمیرا می‌گویم: پس حالا که محسن آقا اولویت اولت بوده و هست، به نظرت دیگر چطوری همسران جوان می‌توانند از همسرشان پشتیبانی کنند، آن هم در جمع خانواده و دوستان. سمیرا پاسخ می‌دهد: «چه در حضور و چه در نبود همسر، باید حمایت خودمان را از او نشان دهیم.

 

  • اهمیت مسئله ی احترام به همسر

هر چقدر به همسرمان احترام بگذاریم و برایش ارزش قائل شویم، به همان اندازه میزان ارزش و احترام او پیش خانواده و دیگران افزایش پیدا می‌کند. چنانچه جر و بحثی بین من و محسن اتفاق بیفتد، اجازه نمی‌دهیم آن اختلاف از حریم زندگیمان بیرون برود. به نظر من این یکی از راه‌های حمایت از همسر و جلب اعتماد او است. در واقع با این عمل، علاوه بر پشتیبانی مستقیم و همه جانبه از یکدیگر، حریم خصوصی و رازهای ما نیز حفظ می‌گردد. وقتی گفت‌ و ‌گویم با سمیرا تمام می‌شود، آقا محسن که با دقت خاصی به حرف‌‌های همسرش گوش می‌داد، می‌گوید: می‌دانید، شاید گفتن این جمله زیاد جالب نباشد، اما کاربرد خوبی دارد: همیشه بهترین دفاع حمله است! لذا حمایت مداوم، تعریف در حضور و غیاب همسر و در نهایت این‌که خانواده بدانند، من از زندگی و همسرم کاملاً راضی هستم، امریست کاملاً ضروری.

 

  • نگاه کارشناسان به این مسئله

آقای مصطفی رشیدی (کارشناس مذهبی) در این خصوص می‌فرمایند: ‌حمایت زن و شوهر از یکدیگر و در جمع خانوادگی موجب عدم دخالت دیگران در حریم زندگی خصوصی آن‌ها می‌گردد. زوجین باید خوب توجه داشته باشند، که زمان قرارگیری در جمع خانواده، همسرانشان بیش از هر موقع دیگری نیازمند پشتیبانی آنها هستند و کم ‌توجهی به همسر در جمع خانواده ممکن است، مقدمه پیدایش کدورت و ناراحتی گردد و فراموش نشود خانم‌ها نیازمند حمایت بیشتری در این شرایط هستند.همسران بایستی با تدبیر، حمایت خود را نسبت به همسرشان، ابراز نمایند تا هم دل همسر خود را بدست آورند و از طرف دیگر اجازه ندهند پدر و مادرشان آزرده‌ خاطر گردند. پس با مدیریت صحیح روابط خود، باید محبت و حمایت را نسبت به همسرشان نشان دهند.»

 

در پایان از خانم ندا رهنمانژاد (کارشناس ارشد روان‌شناسی)، در مورد زمان‌های بحرانی می‌پرسم. مواقعی که همسران در بین دو راهی خانواده و همسفر راه عشق خود می‌مانند. ایشان پاسخ می‌دهند: گرچه احترام به خانواده طرفین وظیفه هر زن و مردی است، اما گاهی تأیید رفتارهای غلط خانواده‌ها و دخالت‌های بی ‌جای آن‌ها باعث دلخوری و آزار زن یا شوهر می‌شود. اگر همسری بخواهد همیشه حق را به خانواده‌اش بدهد و به خاطر خانواده خود همسرش را، طرد کند یا زیر سؤال ببرد، در واقع رابطه زناشویی خود را مورد تهدید قرار داده و کم‌کم محبت همسر آزار دیده‌اش را از دست خواهد داد و باعث می‌شود، همسرش احساس شکست و درماندگی کند و علاقه‌اش نسبت به او کمتر شود و از او فاصله بگیرد. زن و شوهر باید به همسر و خانواده‌ خود بقبولانند که هرکدام جایگاه خاص خودشان را دارند.

چه زن و چه مرد بالغ باید بتوانند بین همسر و خانواده ‌خود، تعادل ایجاد کنند. تعصب را کنار بگذارند و با درک بیشتر و منطق غنی‌تر رابطه حسنه، بین آن‌ها ایجاد کنند. طرفداری بی‌جا از هر کس که باشد وضعیت او را ضعیف می‌کند و باعث می‌شود دیگران به او بی‌ اعتماد شوند. در صورت بروز مشکل از سوی خانواده زن یا مرد عضو همان خانواده (زن یا شوهر) مشکل را حل کند، زیرا هر یک از همسران به خوبی خانواده خود را می‌شناسند و بهتر می‌توانند چاره‌ جویی کنند. اگر زن و مردی نمی‌تواند بین خانواده و همسر خود تعادل برقرار کند و با انصاف و عدالت موضوع را حل کند در واقع هنوز به بلوغ فکری و عاطفی نرسیده‌ است.

 

  • شیوه‌های برتر حمایت از همسر
  • همسران جوان در حضور خانواده ‌هایشان باید سعی کنند با احترام بیشتری با یکدیگر رفتار نمایند و حرمت یکدیگر را نزد خانواده و دوستان و…. حفظ کنند.
  • همسرشان را با پیشوند آقا یا خانم صدا بزنند.
  • در جمع خانواده به انتقاد و سرزنش از همسرشان نپردازند.
  • در حضور خانواده به همسرخود بیشتر توجه کنند و او را در گفتگوها شرکت دهند.
  • همیشه سعی نمایند نکات مثبت همسرشان را در حضور خانواده بیان کنند.
  • تشویق، تعریف، تأیید و بیان نکات مثبت به طور آشکار یا در جمع خانواده باشد.
  • نکات مثبت همسرشان را بزرگ و نکات منفی او را کوچک بشمارند. این کار، اعتماد به نفس همسرشان را بالا می‌برد و به او احساس ارزشمند بودن را می‌دهد.
  • در حضور خانواده به انتقاد از همسرشان نپردازند و با تندی، بد زبانی و لحنی نامناسب و طعنه‌آمیز با همسرشان صحبت نکنند و انتقاد به طور محرمانه و در تنهایی صورت گیرد.

 

  • یک راهکار موثر

به عنوان یک همسر بهترین کاری که می توانید انجام دهید نزدیک شدن به والد همسرتان است. اگر رابطه شما با والد همسرتان خوب باشد، او شما را رقیب خود نمی بیند و کم کم استقلال فرزند خود را می پذیرد.

اگر همسرتان نیز دریابد که شما مورد تأیید والدش هستید، به شما اطمینان بیشتری پیدا می کند و به مرور زمان وابستگی اش را به شما منتقل می کند. از آن جا که این وابستگی برای وی لذت بخش تر است، چون احساس دینی در آن وجود ندارد، به سرعت افزایش می یابد و فرزند را از وابستگی شدید به والدش رها می کند.نکته مهم دیگر این است که اغلب این افراد معمولاً همیشه وابسته هستند، چه به والدین و چه به همسر و اعتماد به نفس زیادی ندارند حتی اگر خلاف آن را وانمود کنند.

 

  • سخن آخر

محبت کردن زن و شوهر به یکدیگر صمیمیت را صد چندان می‌کند و در واقع همدلی و مشورت درباره مسائل، نشان دهنده علاقه آن‌ها به یکدیگر است.

امتیاز این مقاله

دیدگاهتان را بنویسید