ناامیدی را شناخته و آن را شکست دهید

ناامیدی زمانی اتفاق می افتد که ذهن شما دیگر قادر به رویاپردازی نباشد. ناامیدی به علت کمبود خودباوری و خود کم بینی به وجود می آید. در جامعه پرهیاهو و پردغدغه امروزی ذهن آدمی همواره باید بتواند رویاسازی کند و فرد را ترغیب کند تا در جهت احقاق رویاهای خود بکوشد. اما زمانی که ذهن انسان از رویاسازی فاصله بگیرد ، ناامیدی به شخص حمله ور می شود. قبل از درمان نامیدی می بایست دلیل از دست دادن امید را در خود بیابیم. سلامت دات لایف در جریان این نوشته قصد دارد تا راه های مبارزه با ناامیدی را به شما معرفی کند. ناامیدی را شکست دهید؛

ناامیدی را شکست دهید
ناامیدی را شکست دهید

استادان روانشناسی «آنتونی شولی» و «هنری بیلر» در کتاب‌شان به نام «امیدواری در عصر استرس و اضطراب»، روانشناسی را با فلسفه، زیست‌شناسی، انسان‌‌شناسی و ادبیات کلاسیک آمیختند و با رویکرد متفاوتی درباره‌ی امید بحث کردند.

 ناامیدی ۹ شکل دارد که هر کدام با برآورده نشدن یا قطع یکی (یا بیش‌تر از یکی) از نیازهای پایه‌ای دربردارنده‌ی امید مرتبط است. این نیازها عبارتند از: وابستگی، توانایی و بقا.

مؤلفان در این بخش به بیان سه شکل از ناامیدی می‌پردازند که درنتیجه‌ی عدم کارکرد یکی از این سه نیاز یا سیستم محرک انسان به‌وجود می‌آید: خودباختگی، بی‌کفایتی و محکوم شدن به فنا. برای غلبه بر ناامیدی، ابتدا باید بدانیم با کدامیک از این انواع مواجه هستیم.

چرا ناامید می‌شویم؟‌

برای اینکه ببینیم چگونه با ناامیدی مقابله کنیم، اول باید ریشه‌های ناامیدی را پیدا کنیم.

۱. خود‌باختگی

افراد خودباخته بر این باورند که به نحوی با دیگران متفاوت هستند. از عدم پذیرش توسط دیگران و درد ناشی از آن می‌ترسند، بنابراین منزوی و گوشه‌گیر می‌شوند. اگر در انجام کاری مسلط نباشند، از خود متنفر و بیزار می‌شوند و خود را لایق هیچ‌گونه توجه و حمایتی نمی‌دانند.

۲. احساس طرد شدن

این احساس فراتر از یک آسیب هیجانی ساده است؛ بنابراین این افراد همیشه در بحران هستند. فرد از اینکه توسط شخصی، در زمانی که بیشترین نیاز را به او داشته است رها شده، احساس تنهایی و ناامیدی می‌کند.

۳. بی‌انگیزگی

احساس بی‌انگیزگی به‌ویژه برای اقلیت‌های محروم مشکل ایجاد می‌‌کند، چرا‌ که احتمالا فرصت‌های رشد و الگوهای مثبت در این قشر موجود نیست و یا در صورت وجود، فاقد ارزش قلمداد می‌شود.

۴. بی‌کفایتی

افراد در هر سنی به این باور نیاز دارند که نویسنده‌ی داستان زندگی خود هستند. اگر این نیاز برآورده نشود و شخص در هدایت مسیر زندگی و دستیابی به اهداف خود قدرتمند نباشد احساس بی‌کفایتی بروز کرده و ادامه می‌یابد.

۵. تحت سلطه بودن

لزوم اطاعت از یک فرد یا گروه، زمینه‌ساز حس نا‌امیدی است.

۶. محدودیت

وقتی مبارزه برای بقا با حس عدم تسلط بر امور ترکیب شود، فرد احساس محدودیت می‌کند و خود را نالایق و ناکارآمد می‌‌بیند. این شکلِ ناامیدی بخصوص در میان افرادی که از وضعیت مالی مناسب برخوردار نیستند و همچنین کسانی که دچار معلولیت‌های جسمی و یا ناتوانی در یادگیری هستند، شایع‌تر است.

۷. تسلیم شدن در برابر مرگ

کسانی که دچار بیماری های جدی و تهدید‌کننده‌ی زندگی هستند؛ یا به دلیل کهولت سن و ضعف و ناتوانی‌های‌شان، خود را در آستانه‌ی مرگ می‌‌دانند، جزو افراد آسیب‌پذیر هستند. این افراد پایان زندگی خود را مسلم و قریب‌الوقوع می‌بینند و زیر بارِ ناامیدی حاصل از مرگ خم می‌شوند.

۸. اسارت

نا‌امیدی ناشی از اسارت دو شکل دارد:

  1. اسارت بدنی (برای مثال در افرادی که در زندان به سر می‌برند)
  2. اسارت فکری و هیجانی (مثلا فردی که قادر نیست احساساتش را رها کند تا از رابطه‌‌‌ای بیمارگونه دست بکشد)

۹. درماندگی

افراد درمانده معتقدند که نمی‌توانند با آرامش و امنیت در جهان زندگی کنند. ضربه‌های روحی مکرر یا قرار گرفتن در معرض استرس‌های غیر‌قابل‌کنترل و تکرار شونده، احساس درماندگی عمیق و ریشه‌داری را به‌وجود می‌آورد که از آنها افرادی وابسته و درمانده می‌سازد. احساس درماندگی چیزی مانند احساس پرنده‌ای است که شکسته بال روی زمین افتاده است.

چگونه با ناامیدی مبارزه کنیم؟

زمانی که به دلایل مختلف ناامید شده اید و خود را در معرض شکست می بینید ، باید بدانید که راه هایی وجود دارند که بتوانید با این دشمن ذهنی بجنگید و آن را شکست دهید. ده را برتر برای شکست دادن ناامیدی عبارت اند از :

۱. تنفس

زمانی که ناامید شده بودم، برگه‌ای روی یخچال چسباندم تا فهرست کارهایم را بر آن بنویسم. این فهرست ده شماره داشت و من هر روز صبح در صدر این فهرست می‌نوشتم «نفس بکش». همین. تا چند ماه‌ جز این، هیچ چیز دیگری در فهرستم نبود.

درست است که گاهی غیرممکن به نظر می‌رسد اما آن روز خوب بلاخره می‌رسد. تا آن موقع، فقط باید همین کار را انجام بدهید: نفس بکشید.

۲. همواره به خاطر داشته باشید: همه چیز در زندگی گذراست

قانون اول زندگی این است که همه چیز در گذر است. لحظات خوب، لحظات بد، همگی می‌گذرند و باقی نمی‌مانند. بدشانسی‌های شما تا ابد ادامه نخواهد داشت و روزهای خوب زندگی را هم خواهید دید. همیشه همین‌طور است، چرا که این، قانون زندگی است. پس تا آن موقع همچنان نفس بکشید.

۳. یادتان باشد، پایان شب سیه، سپید است

شاید امروز یا فردا خبری نباشد، اما اگر مرحله‌ی اول و دوم را خوب به خاطر بسپرید، سرانجام به آن روز خوب می‌رسید. قول می‌دهم.

۴. آهسته آهسته

احتمالا دل‌تان می‌خواهد کابوسی که زندگی‌تان را فراگرفته همین امروز و به تمامی از بین برود اما چرخ روزگار به خواست شما نمی‌گردد. اندوه، مشکلات مالی، جدایی، همه و همه دردسرهایی هستند که آهسته آهسته و قدم به قدم می‌توانید از دل‌شان بگذرید. وقتی سرانجام صبح سپید خود را دیدید، روی پاهایتان بایستید و به سویش بروید اما آهسته آهسته.

۵. با خود مهربان باشید

اگر مار و پله بازی کرده باشید، به‌طور قطع می‌دانید چقدر احساس خستگی و ناامیدی می‌کنید وقتی تا نیمه‌ی راه بالا رفته‌اید و ناگهان مجبور می‌شوید سرجای اول‌تان برگردید و دوباره از ابتدا بازی را شروع کنید. زندگی هم مانند بازی مار و پله است. همین که خیال می‌کنید به هدف خود رسیده‌اید، احساس می‌کنید اوضاع بهتر شده است، وضعیت کاری‌تان به ثبات رسیده و از روزهای بد گذشته‌اید دوباره همه چیز واژگون می‌شود. اشکالی ندارد، این رسم روزگار است. مانند بازی مار و پله به خانه‌ی اول برگردید و از نو شروع کنید.

۶. خیال نکنید زمان مرهم تمام زخم‌هاست

زمان حلال مشکلات نیست. مردم این‌طور می‌گویند و دوست دارند این‌طور باشد، اما واقعیت این‌گونه نیست. از روزی که همه چیزم را در زندگی از دست دادم ده سال می‌گذرد. وقتی می‌گویم همه چیز اغراق نمی‌کنم. ده سال گذشته است اما هنوز بعضی روزها این مسئله آزارم می‌دهد. اندوه مثل انرژی اتمی می‌ماند، عمرش به هزار سال می‌رسد. این تصور که اتفاقات تلخ سرانجام روزی به‌طور معجزه‌آسایی از یادتان می رود فقط شما را در مرداب گذشته نگه می‌دارد. آنچه می‌خواهید کاسته شدن از حجم درد است تا بتوانید از نو آغاز کنید. رنج خط پایان ندارد، اما می‌تواند نقطه‌ی شروعی دوباره برایتان باشد.

۷. به خودتان سخت بگیرید

به خودتان اجازه‌ی غصه خوردن بدهید؛ اگر عشق‌تان را از دست داده‌اید، جلوی اشک‌هایتان را نگیرید. اگر به خاطر یک سهل‌انگاری یا اشتباه، شغل‌، خانه یا مزرعه‌تان را از دست دادید، از دست خودتان عصبانی شوید اما به این عصبانیت ادامه ندهید. دیر یا زود باید از این کار دست بکشید. زمانش که برسد متوجه خواهید شد. اما آن روز که رسید به جلو نگاه کنید و به خودتان یاد بدهید که دیگر به عقب برنگردید.

۸. تصمیمات بزرگ نگیرید

گاهی وقتی در حال غرق شدن هستیم، وسوسه می‌شویم اولین جلیقه‌ی نجاتی که به سویمان پرتاب می‌کنند بگیریم: مثل یک سرمایه‌گذاری بزرگ که می‌تواند هر آنچه باخته‌ایم بازگرداند یا عشقی جدید که تمام دردهایمان را التیام بخشد. وقتی در چنین شرایطی هستیم بیش از هر چیز می‌خواهیم دردمان به پایان برسد. اما حواس‌تان باشد، تنها وقتی می‌توانید تصمیم‌های بزرگ بگیرید که این همه آسیب‌دیده و در فشار نباشید.

۹. همه‌ی اتفاقات زندگی گذراست

وقتی روی شن‌های ساحل چیزی می‌نویسید، با آمدن اولین موج دیگر آن نوشته وجود نخواهد داشت. قبول کنید آنچه در حال تجربه‌ی آن هستید یکی از اتفاقات گذرای زندگی است. زندگی جدید شما احتمالا شباهتی به زندگی قدیمی‌تان ندارد. زخم خود را بپوشانید و به سمت زندگی جدیدتان حرکت کنید، حالا هرچه می‌خواهد باشد. تا فرصت هست از نو روی شن‌ها بنویسید.

۱۰. از آنچه برایتان مانده لذت ببرید

مهمترین مرحله همین است که از آنچه برایتان مانده، لذت ببرید. اگر بتوانید همه‌ی این مراحل را انجام دهید، و خرد نشوید، پس آنچه باقی‌مانده، شخصیت قابل احترام‌تان است. آنچه برایتان رخ داد خوب نبود اما از دل آتش به سلامت گذشتید. طی کردن این مسیر شما را به انسان بهتری تبدیل می‌کند. هرگز این را فراموش نکنید.

پیشنهاد میکنیم در ادامه این نوشته ، مطلب غلبه بر عوامل مختلف ناامیدی را مطالعه کنید.

5/5 - (1 امتیاز)

دیدگاهتان را بنویسید