حتی تصورش هم ممکن است آزارتان دهد. اما بالاخره باید بین یک ازدواج نامناسب و یک جدایی زودهنگام یکی را انتخاب کنید. طلاق گاهی قبل از زندگی زیر یک سقف برای زوج ها اتفاق می افتد و اولین شکست عاطفیشان را رقم می زند. تصمیم برای این اقدام کار راحتی نیست و قبل از آن باید حسابی همه موارد را سبک سنگین کرد.
- چرا جدایی زودهنگام؟
طلاق علتهای مختلفی دارد، ولی یکی از مهمترین دلایل آن، انتخابهای غلط است. روانشناسان توصیه می کنند حداقل 9-6 ماه زمان برای شناخت هم در نظر بگیرند و به اینکه معرف طرف مقابل، فرد قابل اعتمادی است یا حتی مشاور او را تایید کرده، اکتفا نکنند. هرکس باید با توجه به چارچوب و نظر خانوادهاش با فردی که کاندید همسریاش است، رفتوآمد کند تا بیشتر با او آشنا شود. اگر در این زمان متوجه وجود تضادها، اختلاف عقیده، رفتارهای ناپسند و… شد، باید حد آن را در زندگی مشترک 10 برابر در نظر بگیرد؛ مثلا اگر کسی وقتی هنوز ازدواج صورت نگرفته پرخاشگری میکند و عصبی است، قطعا بعد از شروع زندگی مشترک بدتر هم رفتار خواهد کرد.
- چرا غلط انتخاب می کنیم؟
- خیلی از افراد به خصوص در این دوره و زمانه به دلیل بالارفتن سن، مسایل مالی، خلأهای عاطفی، فرار از بایدها و نبایدهای والدین، دستیابی به استقلال و… دست به انتخابهای نادرست میزنند.
- گاهی جوانهایی که در دانشگاه یا خانواده تعاملهای زیادی با هم دارند، بعد از مدتی به هم وابسته میشوند و تصور میکنند برای هم مناسب هستند و بیتدبیر پا در راهی میگذارند که از همان ابتدا معلوم است، سرانجامی ندارد.
- برخی خودشان توانایی برآورده کردن و دستیابی به آرزوها و خواسته هایشان را ندارند و به اولین نفری که حس کنند میتواند آنها را به اهدافشان برساند، جواب مثبت میدهند.
اگر معیارهای انتخاب همسر و تشکیل زندگی به این دلایل رعایت نشود، بی شک پایه زندگی از همان ابتدا سست میشود و احتمال طلاق افزایش مییابد. با این حال موارد دیگری مثل بیماری های روانی و مشکلات شخصیتی یک فرد، دخالت های مخرب خانواده ها، تفاوت های عمیق شخصیتی و… کار را به جایی می رسانند، که یک زوج تازه وارد، تصمیم می گیرند هیچ وقت با هم وارد زندگی مشترک نشوند و پرونده ازدواجشان را در همان دوران نامزدی یا عقد ببندند.
اینجاست که فرد باید تصمیم قاطع بگیرد و در دام افکاری مثل این که «همه میدانند با هم نامزد شدهایم»، «ما را با هم دیدهاند»، «صیغه محرمیت خواندهایم» و… نیفتد چون آثار این جدایی بسیار کمتر از اثر سوء آن پس از عقد است و چه بهتر زودتر تصمیم گرفته شود.
اگر فرد نتواند رفتار طرف مقابل را تحمل کند، باید بداند بالاخره این پیوند دوام نخواهد داشت و بهتر است، تصمیم درستی بگیرد. البته آسیب جدایی در این مرحله، کمتر از وقتی است که زندگی مشترک زیر یک سقف شروع میشود. به همین ترتیب، روند میزان آسیب پس از جدایی حالت پلکانی دارد؛ در دوران نامزدی کمتر از عقد، عقد کمتر از عروسی، بدون بچه کمتر از زوجی که بچه دارند و… پس آسیبهای روانی و اجتماعی طلاق هر مرحله که زندگی جلوتر میرود، بیشتر و بیشتر خواهد بود.
- چطور این تصمیم را بگیریم؟
در هر شرایطی یک نکته را مد نظر داشته باشید. اگر جدا می شوید چون فکر می کنید همسرتان نواقصی دارد و شما می خواهید کسی را پیدا کنید، که از هر نظر عالی باشد در اشتباهید. شانس شما برای پیدا کردن چنین کسی، همانقدر است که خودتان برای کامل و بی نقص شدن شانس دارید.
اگر با این فکر دارید جدا می شوید، باید بدانید مجموعه ای از مشکل ها را ترک میکنید و وارد مجموعه دیگری از مشکل ها میشوید، زیرا مشکل در فرد مقابل نیست، بلکه در ذهنیت شماست اما اگر مشکلهای بسیار اساسی با نامزدتان دارید و مشکل هایتان اصلاً قابل حل نیستند و از روی خیالبافی تصمیم به طلاق ندارید، بعد از مشورت و راهنمایی گرفتن از بزرگترها و مشاور، اقدام کنید.
نکته مهم این است که پدر و مادر فقط باید فرزندشان را در این زمینه راهنمایی کنند، ولی به جایش تصمیم نگیرند. اصلا توصیه نمیشود که فرد تصمیمش را بگیرد و بدون اینکه به کسی بگوید، آن را عملی کند، ولی اینکه دیگران برای او تصمیم بگیرند و مثلا بگویند «صبر کن درست میشود»، کاملا غلط است. میتوان گفت صبر کن تا درست ترین تصمیم را بگیری، نه اینکه صبر کن شاید اوضاع درست شود. پس دخالت دیگران و حتی مشاور فقط باید در حد راهنمایی باشد، نه تصمیم گیری.
- چطور ماجرای طلاق را به دیگران بگوییم؟
طلاق موضوعی شخصی و مربوط به یک نفر نیست و هیچ وقت کسی یکباره تصمیم به این کار نمیگیرد. بنابراین حتما قبلاً شخص صحبت هایی در این مورد و حتی تهدید به طلاق انجام داده و طرف مقابل در جریان است، پس اینکه کسی ناگهان تصمیم به طلاق بگیرد، نادر است. اما چگونه باید درباره تصمیم گیریمان به طلاق به اطرافیانمان بگوییم و آنها تا چه حد میتوانند در تصمیم گیری ما تاثیر داشته باشند؟
- به نامزدمان چه بگوییم؟
معمولا کسی که به هر دلیل ادامه زندگی مشترک را برای خود غیرممکن میبیند، بارها و بارها تهدید به طلاق انجام میدهد. اگر این تهدید زیاد تکرار شود، ارزش خود را از دست میدهد ولی تصمیم نهایی، قطعا روندی را طی کرده و بدون پیش زمینه نیست و باید واضح و مشخص با همسر در میان گذاشته شود.
روانشناسان توصیه میکنند: اگر میخواهید تصمیم به طلاق بگیرید، قبل از طرح عمومی آن، ابتدا با خودتان کنار بیایید. خیلی وقتها افراد این کار را بدون مطالعه کافی انجام میدهند و وقتی به آنها در مورد عواقب و آنچه پس از طلاق در انتظارشان است گفته میشود، منصرف میشوند. این کار باعث میشود دیگر کسی آنها را جدی نگیرد، ولی اگر تصمیم به طلاق جدی بود، باید رک و راست و قاطع و محترمانه و بدون واسطه آن را با طرف مقابل در میان گذاشت. اگر کسی به هر دلیلی جرات این کار را ندارد یا از ناراحت شدن همسرش میترسد، یعنی هنوز تصمیمش قاطع نیست و این نشان دهنده شک و تردید است.
طلاق ممکن است دلایل مختلفی داشته باشد ولی هرچه که باشد، باید واضح بیان شود و طرف مقابل حق دارد آن را بداند. در غیر این صورت آزار میبیند و زجر مضاعفی را متحمل خواهد شد. ولی چیزی مثل از بین رفتن علاقه را که این روزها بهعنوان یکی از دلایل رایج طلاق بیان میشود، خیلی راحت نمیتوان توضیح داد، بنابراین ممکن است افراد جملههایی مانند «نمی توانم توضیح دهم»، «موضوع پیچیدهای است» و… به کار برند که باعث میشود دلیل اصلی این تصمیم مبهم بماند.
در این صورت، طرف مقابل احساس میکند حقیقت از او کتمان میشود، فریب خورده و بهانه ها واهی است و امکان دارد عکس العملی مثل خشمگین شدن نشان دهد یا حتی به قول دادن مکرر برای تکرار نکردن اشتباهها پناه ببرد.
- به خانواده هایمان چه بگوییم؟
افراد بعد از طلاق حتما به حمایتهایی نیاز دارند که یکی از آنها حمایت خانواده است، پس مخصوصا خانمها که بیشتر حمایت خانواده شان برایشان لازم است، باید والدینشان را در جریان همه مسائل قرار دهند. البته نباید اجازه دهند خانواده در تصمیم آنها تاثیرگذار باشد مگر اینکه بگویند در صورت جدایی، هیچ حمایتی از فرد نخواهند کرد. در این صورت باید بعد از سبک، سنگین کردن نکتههای مثبت و منفی، تصمیم بگیرند. پس قبل از تصمیم قطعی، باید از حمایت خانواده مطمئن شد و با خود روراست بود، تا اگر خانواده مخالفت کردند و فرد طلاق نگرفت، مدام به آنها نگوید به خاطر شما طلاق نگرفتم!
- به دوستان و اطرافیان چه بگوییم؟
طلاق را نمیتوان برای همیشه مخفی نگه داشت و بالاخره فرد باید با نقش جدیدش و اینکه دیگر متاهل نیست، کنار بیاید. طلاق خود یک استرس است و فکر اینکه به کسی در مورد آن بگویم یا نگویم، استرس مضاعفی به فرد تحمیل میکند، اما اگر فرد آنچه بعد از طلاق در انتظارش است، قبول کرده باشد و احساس خجالت نکند، راحت تر با این موضوع کنار میآید و پذیرفته است که دیگران این موضوع را خواهند فهمید.
پنهان کردن این واقعیت از دوستان نزدیک و اقوام درجه یک ممکن نیست و بالاخره موضوع برملا و فرد از سوی این افراد حتی به دروغ گویی و پنهان کاری متهم خواهد شد و در نتیجه، استرس بیشتری ایجاد میکند.