هنر مجموعهای از آثار یا فرآیندهای تجلی خلاقیتهای انسان است که قادر است افکار و اندیشه و احساسات افراد و همچنین پدیده های واقعی و تخیلات را به شکل زیبایی عینیت بخشیده و قابل ارائه نماید. هنر برای اثرگذاری بر عواطف و احساسات و هوش انسانی ، و یا انتقال یک معنا یا مفهوم ، خلق میشود.
هنر در ذات انسان است و از عمق جان او جوشیده و تراوش عشق و تجلی کمال است. نظر به اینکه یکی از ابزارهای ارائه زیبایی هنر است لذا هنر را ابزاری برای عشق بازی و عاشقی توصیف کرده اند.
هنر را تجلی شور و شعور همراه با حاصل و برآیند دانایی می دانند. از عناصر سه گانه آگاهی ، توانمندی و عمل کردن ، به عنوان عناصر مهم مورد نیاز هنرمند نام برده میشود.
تنها مقصد هنر ، احراز زیبایی و مفاهیم متعالی است. مقصد هنر متبلور ساختن و ارائه جلوه های کمال است. طبیعی است که در این شرایط هیچ فایده و منافع اقتصادی مورد نظر نمی باشد.
در کارهای هنری ، علاقمندی ، زیبایی و محتوا معیار است و افزایش سرعت و کاهش مدت زمان تولید ، از اهمیت برخوردار نیست در حالیکه در کارهای صنعتی ، نیاز بازار و کاهش مدت تولید ، از اهمیت زیادی برخوردار است.
در کارهای هنری ، فقط علاقه ، تفکر ، تخیل ، احساس و ادراک زیبایی محرک اصلی بروز و ارائه آن کار هنری است ، در صورتیکه در کارهای صنعتی ، نیاز و سودی که از آن مد نظر است محرک اصلی میباشد. البته این امکان وجود دارد که در کارهای صنعتی ، اثر هنری هم یافت شود.
هنرمند از شور و شیدایی برخوردار است و در پی خلق آثار زیبایی جهت عرضه افکار و اندیشه ها و پدیده های پیرامونش است. بنابراین هنرمند از نگاه خودش به کارهایش مینگرد و به موارد مختلفی می اندیشد.
بدیهی است که اگر از کارهای هنری ، سود و عواید مادی حاصل شود منافاتی با هنری بودن آن ندارد زیرا معیارهای اصلی کارهای هنری رعایت شده و هدف از آن سود و انتفاع مادی نبوده است.
بطور کلی امکان مقایسه هنر و صنعت به این صورت وجود دارد که هنر ، توانایی خلق زیبایی و پیام رسانی با رنگ روحی و درونی هنرمند و جهت تاثیر گذاری بر باطن است ولی صنعت ، تولید نیازهای دیگران جهت تسهیل امور آنها و تامین منافع مادی صنعتگر ، با رنگ مادی و ظاهری است. هنر برآمده از ذوق و شور و شعور است ولی صنعت برآمده از منطق و عقلانیت مادی است.
هنر به عنوان فعالیت یا شغل و حرفه ای که به منظور امرار معاش و کسب درآمد مطرح می شود مد نظر نیست بلکه فقط و فقط به خاطر خلق زیبایی و انگیزه های درونی هنرمند ، خلق می شود. بدیهی است که هنر در این صورت به نحو مؤثری باعث پرورش و رشد و تعالی میگردد. چه بسیار هنرمندانی بوده اند که برای امرار معاش و گذران زندگی ، از پیشه دیگری استفاده کرده اند مانند شوپن ، گوته و … .
هنر ، برآمده از عمق روح و جان و احساس انسان است بطوریکه هنرمند به کمک این نیروی فطری ، به انسان و هستی می نگرد و فرآورده هایی بدیع ، شگفت انگیز و روح نواز را می آفریند. هر اثر هنری صرف نظر از مفهوم و محتوای آن ، دارای ابعادی دوگانه است. اول بعد باطنی آن که وجه معنوی و روحانی است و دوم بعد ظاهری آن که واقعیت های موجود است. شاید به همین دلیل باشد که هنر را عامل ارتباط انسان با جلوه های مختلف حیات بشری و پدیده های موجود در طبیعت می دانند.
وجه مشترک آثار هنری عبارتند از :
– یکی از انگیزه های خلق آثار هنری ، فطرت و علاقه مندی و میل درونی هنرمند است
– تخیل و احساسات ، به عنوان مهمترین عامل شکلگیری اثر هنری است
– همه آثار هنری از عاطفه و احساس هنرمند سرچشمه میگیرند نه از تفکر منطقی و عقلانی او
– چند وجهی بودن معنا و مفهوم ، وجه اشتراک تمام آثار هنری است.
تاثیر زیبایی های حقیقی هنر بر روح انسان ، از عمق و ماندگاری طولانیتری برخوردار است. بنابراین برای اثرگذاری ماندگار ، میتوان از زمینه های مختلف هنری بهره برد.
برخی بر این باورند که کارهایی که بصورت انفرادی و یا جمعی ، در قالب فعالیت های شغلی و حرفه ای انجام می شود در ردیف هنر نمیگنجد. البته در صورتی که این گردهمایی ها بدون اجبار و توقع سود باشد با قوانین اساسی هنر سازگارتر است. لذت و نشاط عمیق درونی انسان شرط اصلی هنر و بقای آن است و ممکن است فعالیت های شغلی ، از نشاط عمیق درونی بهره ای نداشته باشد.
در توانایی خلق زیبایی و انتقال پیام که از اهداف هنر است شایستگی هنرمند مطرح است و نه برتری هنری بر هنرهای دیگر. لیکن مزیت و برتری یک اثر هنری در گستردگی مخاطب و قدرت امواج انتقال پیام ، نسبت به آثار هنری دیگر سنجیده می شود.
هر چقدر احساسات در آثار هنرمند کم تر ایفای نقش کند یا دارای قابلیت بیان و توصیف کمتر گردد و یا بیانش از درک و فهم سایرین بدور باشد ، از مطلوبیت اثر هنری می کاهد. بنابراین بهترین نتیجه کار هنرمند ، آثاری است که برای تبیین و توصیف افکار و احساساتش خلق می شود نه چیزی که در مخزن خاطرات هنرمند بماند و بیان نشود. در واقع اگر احساس و ادراک هنرمندانه در یک کار هنری ، عینیت نیابد یا بیان نشود چیزی خلق نشده و اثر هنری از پویایی برخوردار نخواهد بود.
اوج کار هر هنرمندی در تجلی احساس و ادراک او بروز و ظهور می نماید. زمانی شور و شعور هنرمند ، برای هنر مطلوبش اثبات می شود که بتواند به روشهای مختلفی آن را به مخاطبش منتقل کند. در این صورت است که آرامش و لذت و نشاط عمیق درونی حاصل می شود.
توجه به این نکته اهمیت دارد که هنر ، آزاد از آثاری است که هرزگی را توصیف نموده و اشاعه می دهد و هیچ تاثیری در رشد و تعالی انسان ندارد و ممکن است که منافع مادی و غرایز حیوانی محرک خلق این گونه آثار باشد. به هر مقدار که هنر آمیخته به هرزگی و شهوانیت شود ، به همان اندازه از لذت های زیبایی شناسی بی بهره است و بنابراین از ارزشهای عمیق روحی بالایی برخوردار نخواهند بود.
از نظر جامعه ، هنر اخلاق مدار بر اصول و ارزشهای متعالی اخلاقی متکی است که بتواند آرامش و حسن رفتار و نیکو طلبی و ایمان و رشد انسان را به دنبال داشته باشد.
در حقیقت ، اخلاق در زندگی ، چیزی غیر از معیارها و تلاشهایی است که برای ادا نمودن رسالت و مسئولیت و وظیفه انسانی بکار گرفته می شود و اگر با جاذبه های زیبایی شناسی آراسته و تکمیل شود نقش خود را در ایجاد زندگی سعادتمند ، به شکل برجسته تری ایفا می نماید.